-
یه روز تو اول مهر اومدیم به دبستان
جشن شکوفه بودیم خوشحال و شاد و خندان
اسم کتابامون رو حتی نمیدونستیم
تو دستمون مداد بود اما نمینوشتیم
دفترامون سفید بود کتابامون بیصدا
تا اینکه از راه رسید خانم معلم ما
با صداها دوست شدیم با کتابا حرف زدیم
تو دفتر مشقمون شکل شونو کشیدیم
حالا که دفتر ما شده شهر الفبا
کتابمون ساکت نیست شده پر از سر صدا
برای ما میگه از گذشتهها و امروز
تاریکی ذهن ما روشن شده مثل روز
حالا کتاب میخونیم همه چیزو میدونیم
مینویسیم بابا آب قدر اونو میدونیم
مادر در باران آمد خسته نباشی مادر
ممنون کنارم بودی ای خواهر و برادر
بارون دونه دونه رو ابر تو آسمونه
دنیا پر از نعمته خدا چه مهربونه
معلم مدرسه با ناظم مهربان
مدیر ما چه خوبه خدا نگهدارشان
۱۱۱۰
دنبال کنندگان
دنبال کنندگان
۳
نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرين عناوين
آرشيو
- دی ۱۳۹۸ (۱)
- آبان ۱۳۹۸ (۱)
- فروردين ۱۳۹۸ (۱۶)
- ارديبهشت ۱۳۹۷ (۱۷)
برچسب ها
پوشه کار
جشن الفبا
توصیفی
استخدام معلم غیردولتی در شهریار
استخدام معلم غیر انتفاعی در شهریار
استخدام معلم در شهریار
اهنگ درس علوم
جدول ضرب یبا شعر و
آهنگ
شعر آهنگ جدول ضرب
آموزش جدول ضرب به صورت منظومه
شعر جدول ضرب
شعر جمع و تفریق
شعر حروف الفبا
شعر جشن الفبا
سرود و شعر الفبا
هوش کلامی
شعر حواس پنجگانه
مراحل نوشتن طرح درس روزانه
کارنما
کار پوشه
پوشه عملکرد
سنجش پرونده ای
ســــــیاره
آموزش سـیاره
تکلیف
تکالیف هدفمند
ارزشیابی کیفی
پایه اول
الفبا
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.